درک کردن مهم تر از درک شدن است
بسیار جالب است که در رابطه زوجی یا هر دوی همسران احساس می کنند که دیگری قادر به درک احساسات و نیازهای او است و یا اینکه هر دو از اینکه از جانب همسرشان درک نمی شوند شکایت دارند. اینکه اظهار می کنید همسرتان قادر نیست شما را درک کند و بفهمد در واقع در حال گفتن این نکته بسیار مهم هم هستید که شما هم قادر به درک و فهم همسرتان نیستید، چرا که در رابطه زوجی، درک به صورت متقابل است. یعنی اینکه برای درک شدن لازم است که قبل از آن درک کردنی اتفاق افتاده باشد. اینکه توسط همسرتان درک نمی شوید در واقع به این دلیل است که همسرتان را درک نمی کنید. در حالیکه شدیدا بر این باور هستید که فقط شما درک نمی شوید ولی قادر به درک و فهم همسرتان هستید. امکان ندارد که درک و فهم درستی از دیدگاه همسرتان نسبت به یک موضوع داشته باشید و او متقابلا نسبت به دیدگاه شما کنجکاوی نشان ندهد و تلاش نکند که از دیدگاه شما هم درک و فهم درستی داشته باشد. پس بیشتر از این به این باور غلط تان نچسبید که شما همسرتان را درک می کنید اما ایشان نمی تواند شما را درک کند. از آنجایی که درک شدن بعد از درک کردن اتفاق می افتد، پس لازم است که دست از شکایت بردارید و هوشمندی بیشتری به خرج دهید و راه جدیدی برای درک شدن از جانب همسرتان پیش بگیرید. علت اینکه همسرتان قادر به درک شما نیست می تواند به این دلیل باشد که شما فراموش کرده اید که در هر بحث و یا مشکلی، تنها یک دیدگاه وجود ندارد، همیشه دو دیدگاه نسبت به یک موضوع یا مشکل وجود دارد که هر دوی دیدگاه ها برای هر یک از همسران درست است. وقتی اصرار دارید که دیدگاه شما درست است، در واقع در حال بیان این موضوع هستید که دیدگاه همسرتان غلط است و در همین نقطه بحث شما با همسرتان اوج می گیرد و همسرتان نیز دیدگاه شما را نمی پذیرد و درک شدنی اتفاق نمی افتد. درست زمانی که تلاش م یکنید همسرتان را متقاعد کنید که دیدگاه شما درست است بحث و گفتگوی شما تبدیل به یک مشاجره می شود. تصور کنید که اگر به جای اینکه در مورد دیدگاه خودتان بحث کنید سعی در درک دیدگاه همسرتان داشته باشید چه اتفاقی خواهد افتاد.