آسیب روانی فرزندان در خانواده های آشفته
اینکه زوج با هم تعارض و دعوا داشته باشند بسیار عادی و طبیعی است. بهتر است که زوج بلافاصله بعد از ازدواج بچه دار نشوند و تا قبل از ورود نوزاد به خانواده با یکدیگر سازگار شده باشند. در صورتی که زوج تا پیش از تولد نوزاد از "من" به "ما" نرسیده باشند بعد از بچه دار شدن مشکلات بیشتری با هم خواهند داشت. از آنجایی که همسران در ارتباط با مسایل زوجی با هم همکاری نکرده اند در نقش والد نیز با هم همکاری نخواهند داشت. زوج های زیادی هستند که از صمیمت زیادی برخوردار نیستند و قادر به رسیدگی مناسبی به مشکلات خود نیستند. در چنین رابطه هایی، مرزهای رابطه زوجی به راحتی شکسته می شود و فرزندان نیز شاهد دعواهای زوج خواهند بود. در صورتی که دعواهای بین همسران مدام تکرار شود، جو عاطفی خانواده فرزندان را مسموم خواهد کرد. فرزندان از اینکه در چنین محیطی زندگی می کننداحساس ناامنی و نارضایتی دارند. مدام نگران تکرار دعواهای والدین خود هستند، ترس آن را دارند که یکی از والدین به دیگری آسیب جسمی جدی بزند و یا اینکه یکی از والدین خانه را ترک کند. زمانی که رشد کودک در چنین فضای ناامنی اتفاق می افتد سلامت روانی وی نیز به خطر خواهد افتاد. تمامی فرزندان به شیوه یکسانی به دعواهای والدین واکنش نشان نمی دهند. بسیاری فرزندان تلاش می کنند بین والدین میانجیگری کنند و بار مشکلاتی که دو بزرگسال نمی توانند به دوش بکشند را بر عهده بگیرند. برخی دیگر از کودکان به طور کامل از دعوای بین والدین اجتناب می کنند، حرفی نمی زنند، در اتاقشان می مانند و یا خانه را ترک می کنند و به این شکل یاد می گیرند که در بزرگسالی نیز از تمام نشانه های دعوا از جمله ناراحتی، عصبانیت، خشم و... اجتناب کنند و اگر ازدواج کرده باشند حاضر به گفتگو با همسرشان بر سر مشکلات نباشند و به این ترتیب رابطه زوجی ناسالمی را رقم بزنند. برخی دیگر از کودکان از یکی از والدین جانبداری می کنند و بر علیه والد دیگر با هم متحد می شوند. این فرزندان نیز در ترک کردن خانه مشکل خواهند داشت چرا که مدام باید از یکی از والدین در برابر دیگری مراقبت نماید و حتی اگر ازدواج کرده باشد تمرکز فرزند بر آن والد خواهد بود و همسرش از اینکه در اولویت نیست از وی شکایت خواهد داشت و رابطه زوجی مختل خواهد شد. برخی دیگر از فرزندان برای اینکه به دعواهای بین والدین پایان دهند. آن ها با نشان دادن بدرفتاری هایی مثل افت تحصیلی، عدم رعایت قوانین مدرسه، فرار از مدرسه، عدم تمایل به حضور در مدرسه، درگیری و دعوا با دیگران، استعمال سیگار و الکل، نشان دادن نشانه های از اختلالات اضطرابی و خلقی و... تلاش می کنند که تمرکز والدین را از مشکلات شان منحرف کنند و بر روی بدرفتاری های وی تمرکز کنند. این فرزندان، به طرز شگفت انگیزی متوجه می شوند که از زمانی که بدرفتاری هایی داشته اند دعواهای بین والدین کمتر شده و مهم تر اینکه زوج با هم برای حل مشکل فرزند همکاری می کنند و فرزند به این شکل یاد می گیرد تا زمانی که مشکلاتی را از خود نشان دهد دعواهای والدین کمتر خواهد بود و اینگونه سلامت روانی فرزند به خطر می افتد تا تعادل خانواده حفظ شود. به طور خلاصه، می توان گفت که والدین خوب کسانی هستند که قبل از اینکه والد خوبی باشند همسر خوبی هستند. بسیار غیر محتمل است بدون اینکه همسر خوبی باشید والد خوبی برای فرزندتان باشید. مادامی که مسایل زوجی خود را رسیدگی نکرده باشید به فرزندان خود آسیب خواهید زد.