تفاوت شکست خوردگان با پیروزمندان رابطه زوجی
اینکه رویای ازدواج موفق را در سر دارید به این معنا نیست که با وارد شدن در رابطه زوجی رویای شما قطعا محقق خواهد شد. زوج های زیادی به شکست می رسند و هیچ گاه نمی توانند به رویاهایی که داشته اند دست یابند. در چنین شرایطی با همسرانی مواجه هستیم که هر کدام از آن ها دیگری را علت شکست رابطه می دانند و بر این باور هستند که اگر با شخص دیگری ازدواج کرده بودند زندگی بهتری داشتند و به نقش خودشان در شکست رابطه توجه چندانی ندارند. حتی اگر بدرفتاری هایی مثل لجبازی، پرخاشگری، قهر، توهین، بی توجهی به نیازهای همسر، تحقیر و سرزنش را در پیش گرفته باشندباز هم فکر می کنند که حق دارند چنین واکنش هایی را نسبت به همسر خود داشته باشند چرا که او شایسته چنین رفتارهایی است. شکست خوردگان رابطه زوجی طوری عمل می کنند که انگار تمام مسئولیت های شکست رابطه بر عهده همسرشان است و فکر می کنند خودشان تماما عملکرد مطلوبی داشته اند و به طرز عجیبی هر دوی همسران عمیقا این باور را دارند. آن ها هرگز از «من» به «ما» نرسیده اند، خیال می کنند که همیشه همسرشان را درک کرده اند، از اینرو دیگر تلاشی برای درک و فهم همسرشان ندارند، از اینکه همسرشان قادر ب درک او نیست به شدت عصبانی و ناامید شده اند و حالا با سرزنش و انتقاد، شروع به کناره گیری از او کرده اند، مدت ها است که احترام بین همسران از بین رفته است و هر کدام از آن ها رنجش هایی از یکدیگر دارند که در صدد انتقام هستند. شکست خوردگان رابطه زوجی با اینکه رابطه شان را یک «رابطه عاطفی» نامگذاری کرده اند اما به عواطف همسرشان (خشم، عصبانیت، ناراحتی، نگرانی، تنفر و…)هیچ بهایی نمی دهند و نسبت به احساسات همسرشان بی توجه هستند و یا اینکه احساسات یکدیگر را سرکوب می کنند. به طور کلی پیروزمندان رابطه زوجی نیز با مشکلات تقریبا مشابهی مواجه می شوند اما آن ها مسیر متفاوتی را در پیش می گیرند. آن ها نسبت به دنیای روانی یکدیگر کنجکاوی نشان می دهند، مدام تلاش می کنند که همسرشان را یاد بگیرند و به همسرشان نیز اجازه نفوذ به دنیای روانی خودشان را می دهند تا به یک هویت زوجی دست یابند تا اصطلاحا از «من» به «ما» برسند. همانند یک تیم، هماهنگ و متحد با هم در برخورد با مشکلات شان، تربیت فرزند و ارتباط با دیگران عمل می کنند.